نگاهی بر زندگی شهدا و حوادث دفاع مقدس...

آمار مطالب

کل مطالب : 29
کل نظرات : 2

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 5
باردید دیروز : 17
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 22
بازدید سال : 182
بازدید کلی : 20849

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان عاشقان آسمانی57 و آدرس asheghaneasemani57.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 17
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 22
بازدید کل : 20849
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


ãÑ˜Ò ŽæåÔ

www.doostqurani.ir/

دوست قرآنی" href="http://doostqurani.ir/">دوست قرآنی

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : حسین
تاریخ : شنبه 14 شهريور 1394
نظرات

                          

تعداد بازدید از این مطلب: 383
برچسب‌ها: کار برای مردم , , , ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : حسین
تاریخ : شنبه 14 شهريور 1394
نظرات

کف اتاق یکی از خانه های گلی سوسنگرد نشسته بود.

سه نفر به زحمت جا میشدند . نقشه ، پهن بود جلوش. هم گوشی بی سیم روی شانه اش به توپ خانه، گرا می داد و هم روی نقشه کار می کرد.

به من سفارش کرد آب یخ به بسیجی ها برسانم ؛ به یکی سفارش الوار می داد برای سقف سنگرها؛ گاهی هم یک تکه نان خالی بر میداشت می خورد. عصر از شناسایی برگشت.

می گفت:« باید بستان رو نگه داریم. اگه این ارتفاع رو نگیریم و آفتاب بزنه ، این چند روز عملیات یعنی هیچ.»

با این که خسته بود ، دو ساعته چهار تا گردان درست کرد.

خودش هم فرمانده یکی از گردان ها. از سر شب تا صبح حسابی جنگیدند .چهار صبح بود که حسن را بی حال و نیمه جان بردند عقب. ارتفاع را گرفتند ، خیال همه راحت شد...

شهید حسن باقری ...

شهدا شرمندایم...

تعداد بازدید از این مطلب: 342
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : حسین
تاریخ : چهار شنبه 4 شهريور 1394
نظرات

توپش پر بود ، همش میگفت :« من با اینا کار نمیکنم؛ اصلا هیچ کدومشون رو قبول ندارم ؛

هر چی نیروی با تجربه ست ، گذاشتن کنار ؛ جواب سلام نمیدن به آدم.»

آرام که شد حسن بهش گفت:« نمیتونی همچین حرفی بزنی ؛ یا بگی حلا که آقای ایکس شده فرمانده ، ما نیستیم؛ اگه میخوای خدا توفیق کارهات رو حفظ کنه ، هیچ کاری به این کارا نداشته باش ؛

اگه گفتن برید کنار ، میریم.

خدا گفت چرا رفتی ؟

میگیم آقای ایکس مسئول بود گفت برو، رفتیم.»

دیگه عصبانی نبود  . چیزی نگفت . پا شد و رفت...

شهید حسن باقری....

شهدا شرمندایم...

تعداد بازدید از این مطلب: 356
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : حسین
تاریخ : چهار شنبه 4 شهريور 1394
نظرات

دیدم از بچه های گردان ما نیست ولی مدام این طرف و آن طرف سرک می کشد و از وضع خط و بچه ها سراغ می گیرد.

آخر سر کفری شدم با تندی گفتم:« اصلا تو کی هستی این قدر سین جیم میکنی ؟»

خیلی آرام جواب داد:« نوکر شما بسیجی ها...!»

شهید حسن باقری....

شهدا شرمندایم...

تعداد بازدید از این مطلب: 364
برچسب‌ها: نوکر بسیجی ها , , , بسیج , , , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سلام دوستان.... از این که به وبلاگ بنده حقیر سر زدید بسیار ممنونم. در این وبلاگ نگاهی مختصر بر زندگی شهدا می اندازیم. فقط و فقط میتوان گفت:(( شهدا شرمنده ایم.....))


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود